کد مطلب:330951 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:632

آزادی تفکر و عقیده
بنام خدا

قبلا باید توضیح بدهم كه در این ایام و بخصوص در چند روز اخیر ، آنقدر

گرفتار بوده ام كه فرصت تنظیم و تهیه یك سخنرانی مختص این دانشكده را

- در عین اینكه بسیار هم علاقمند بودم - نداشته ام اما دو نكته در نظر

گرفته بودم ، یكی در رابطه با مناسبت محل سخنرانی است ، یعنی اینكه

اینجا دانشكده الهیات و معارف اسلامی است و بالطبع باید دید چه رسالتی

بطور كلی لازمست در جامعه داشته باشد و چه رسالتی بالاخص در این نهضت

مقدس اسلامی موضوع دوم كه قهرا با موضوع اول مرتبط میشود ، مسئله آزادی

عقیده است كه این ایام در جامعه ما بشدت مطرح شده است

اما موضوع اول ، یعنی رسالتی كه این دانشكده بطور كلی و یا بطور خاص

میتواند داشته باشد ، بیشتر در ناحیه ارائه و توجیه و تفسیر و دفاع از

ایدئولوژی اسلامی است

اینكه در گذشته این دانشكده چنین رسالتی را انجام داده

است یا نه ، و اگر انجام داده به چه میزانی بوده و اگر انجام نداده

مسئولان آن چه كسانی بوده اند ، فعلا برای ما مطرح نیست ما لااقل در طی این

بحث كاری به گذشته نداریم ، آنچه برایمان مطرح است اینكه ، در آینده

این دانشكده باید چه رسالتی داشته باشد ؟ همچنان كه اشاره كردم ، شخصا

فكر میكنم این دانشكده میباید بحق مركزی باشد برای توضیح و تفسیر و

احیانا دفاع از ایدئولوژی اسلامی ، و امیدوارم كه درآینده با همت و

همكاری اساتید و دانشجویان متعهد و مسئول دانشكده ، این رسالت بخوبی

انجام بپذیرد

و اما مسئله دوم ، مسئله آزادی است باید دید اساسا آزادی چیست و چه

حقی برای بشر بحساب میاید ؟ معمولا دو گونه آزادی برای انسان در نظر گفته

میشود ، یكی آزادی باصطلاح انسانی و دیگری آزادی حیوانی یعنی آزادی شهوات

، آزادی هوی و هوسها و اگر به زبان قدما بخواهیم بحث كنیم ، باید آزادی

نوع دوم را آزادی قوه غضبیه و قوه شهویه بنامیم واضح است كه كسانی كه

درباره آزادی بحث میكنند ، منظورشان آزادی حیوانی نیست ، بلكه آن

واقعیت مقدسی است كه آزادی انسانی نام دارد انسان استعدادهائی دارد

برتر و بالاتر از استعدادهای حیوانی این استعدادها یا از مقوله عواطف و

گرایشها و تمایلات عالی انسانی است و یا از مقوله ادراكها و دریافتها و

اندیشه هاست به هر حال ، همین استعدادهای برتر منشا آزادیهای متعالی او

میشوند

اینجا لازم است توضیح مختصری درباره دو نوع آزادی كه مایه اشتباه كاری

و مغلطه شده است داده شود فرق است میان آزادی تفكر و آزادی عقیده آزادی

تفكر ناشی از همان استعداد انسانی بشر است كه میتواند در مسائل بیندیشد

این استعداد

بشری حتما باید آزاد باشد پیشرفت و تكامل بشر در گرو این آزادی است اما

آزادی عقیده ، خصوصیت دیگری دارد میدانید كه هر عقیده ای ناشی از تفكر

صحیح و درست نیست منشا بسیاری از عقاید ، یك سلسله عادتها و تقلیدها و

تعصبها است عقیده به این معنا نه تنها راه گشا نیست كه به عكس نوعی

انعقاد اندیشه بحساب میاید یعنی فكر انسان در چنین حالتی ، به عوض

اینكه باز و فعال باشد بسته و منعقد شده است و در اینجا است كه آن قوه

مقدس تفكر ، بدلیل این انعقاد و وابستگی ، در درون انسان اسیر و زندانی

میشود آزادی عقیده در معنای اخیر نه تنها مفید نیست ، بلكه زیانبارترین

اثرات را برای فرد و جامعه بدنبال دارد آیا در مورد انسانی كه یك سنگ

را میپرستد باید بگوئیم چون فكر كرده و بطور منطقی به اینجا رسیده و نیز

به دلیل اینكه عقیده محترم است ، پس باید به عقیده او احترام بگذاریم و

ممانعتی برای او در پرستش بت ایجاد نكنیم ؟ یا نه ، باید كاری كنیم كه

عقل و فكر او را از اسارت این عقیده آزاد كنیم ؟ یعنی همان كاری را

بكنیم كه ابراهیم خلیل الله كرد داستانش را هم شما شنیده اید مردم زمان

او بر طبق عادت ، همگی بت پرست بودند در یكی از اعیاد كه همه مردم از

شهر خارج میشدند ، او از شهر بیرون نرفت بلكه با استفاده از فرصت ،

تبرش را برداشت و به سراغ بتها رفت و تمام آنها را بجز بت بزرگ ،

خردكرد و تبر را هم به گردن بت بزرگ انداخت ، به نیت اینكه اگر كسی

به آنجا برود ، با خود فكر كند كه این به اصطلاح خداها با هم جنگیده اند و

درنتیجه بت بزرگ چون از همه نیرومندتر بوده باقی بتها را خرد و خمیر

كرده و خودش تنها مانده است بعد هم روشن است كه مردم به حكم فطرت

میگویند اینها نمیتوانند از جای خودشان بجنبند و همین اندیشه سبب متذكر

شدن و بخود

آمدن آنها میشود وقتیكه مردم برگشتند و وضع را آنچنان دیدند خشمگین و

عصبانی به جستجوی عامل قضیه برخاستند ضمن پرس و جو یادشان افتاد كه

جوانی در این شهر هست كه مخالف با این كارهاست این بود كه رفتند بسراغ

ابراهیم ابراهیم ( ع ) خطاب بانها گفت شما چرا مرا متهم میكنید ؟ مجرم

واقعی همین بت بزرگ است كه زنده مانده مردم در جواب گفتند كه از او

این كارها ساخته نیست پاسخ داد كه چطور است كار زد و خورد از او ساخته

نیست ولی اینكه حاجتهائیرا كه انسانها در آنها در مانده اند برآورده كند

، از او ساخته است ؟ در اینجا قرآن اصطلاح بسیار زیبائی بكار میبرد ،

میگوید : « فرجعوا الی انفسهم »، این مناظره سبب شد كه اینها بخود

بازگردند ( 1 ) از نظر قرآن ، خود واقعی انسان عقل و اندیشه ناب و خالص

و منطق صحیح اوست قرآن میگوید اینها از خودشان جدا شده بودند ، این تذكر

سبب شد كه دوباره سوی خود باز گردند و خود را در یابند

حالا كار حضرت ابراهیم را چگونه باید تفسیر كنیم ؟ آیا كاری كه ابراهیم

( ع ) كرد بر خلاف آزادی عقیده - بمعنای رایج آن كه میگویند عقیده هر كس

باید آزاد باشد - بود ، یا آنكه در خدمت آزادی عقیده بمعنای واقعی آن

بود ؟ اگر حضرت ابراهیم میگفت چون این بتها مورد احترام میلیونها انسان

هستند ، پس منهم بانها احترام میگذارم ، یعنی درست همان چیزی را ابراز

میكرد

كه اكنون عقیده ای بسیار رایج است ، آیا كار درست و صحیحی انجام داده

بود ؟ از نظر اسلام این اغراء به جهل ( 1 ) است نه خدمت به آزادی در

تاریخ اسلام نیز میبینیم درست نظیر كار ابراهیم ( ع ) را پیغمبر اكرم (

ص ) در فتح مكه انجام داد آن حضرت به بهانه آزادی عقیده ، بتها را باقی

نگذاشت به عكس دید این بتها عامل اسارت فكری مردمند و صدها سال است

كه فكر این مردم اسیر این بتهای چوبی و فلزی و شده است ، این بود كه

بعنوان اولین اقدام بعد از فتح ، تمام آنها را در هم شكست و مردم را

واقعا آزاد كرد حالا این شیوه و رفتار را مقایسه كنید با رفتار پادشاه

انگلستان وقتیكه برای دیدار از هندوستان به آنجا رفته بود در هندوستان

جزء برنامه سفرش ، بازدید از یك بتخانه گنجانده شده بود خود مردم هند

وقتیكه میخواستند داخل صحن بتخانه شوند ، كفشهای خود را میكندند ، اما او

بنشانه احترام بیش از حد ، هنوز بصحن نرسیده كفشهایش را كند و بعد هم

از همه مؤدب تر در مقابل بتها ایستاد در تفسیر این حركت عده ای ساده

اندیش میگفتند ببینید نماینده یك ملت روشنفكر چقدر به عقاید مردم

احترام میگذارد غافل از اینكه این نیرنگ استعمار است استعماری كه

میداند كه همین بتخانه هاست كه هند را به زنجیر كشیده و رام استعمارگران

كرده است اینگونه احترام گذاشتنها ، خدمت به آزادی و احترام به عقیده

نیست ، خدمت به استعمار است ملت هند اگر از زیر بار این خرافات

بیرون بیاید كه دیگر بار به انگلیسیها نخواهد داد

یا اینكه در كتابهای تاریخ خودمان نوشته بودند كوروش چه مرد بزرگ و

بزرگواری بوده كه وقتی به بابل رفت و آنجا را فتح

كرد تمام بتخانه ها را محترم شمرد از نظر یك فاتح كه سیاست استعمارگری

دارد ، این كار ، امری عادی و یك نقشه معمولی است ولی از نظر بشریت

چطور ؟ آیا خود جناب كوروش به آن اعتقاد داشت ؟ یقینا نه ، اما كوروش

فكر میكرد این اعتقاد كه مردم را در بیخبری نگاه داشته عامل خوبی برای در

بند ماندن آنهاست این بود كه دست به تركیب آنها نزد

خوب از این موضوع بگذریم برگردیم به مطلب آزادی تفكر كه همانطوریكه

عرض كردم با آزادی انعقاد فكر نباید اشتباه شود هر مكتبی كه به

ایدئولوژی خود ایمان و اعتقاد و اعتماد داشته باشد ، ناچار باید طرفدار

آزادی اندیشه و آزادی تفكر باشد و به عكس هر مكتبی كه ایمان و اعتمادی

به خود ندارد جلو آزادی اندیشه و آزادی تفكر را میگیرد اینگونه مكاتب

ناچارند مردم را در یك محدوده خاص فكری نگه دارند و از رشد افكارشان

جلوگیری كنند این همان وضعی است كه ما امروز در كشورهای كمونیستی

میبینیم در این كشورها ، بدلیل وحشتی كه از آسیب پذیر بودن ایدئولوژی

رسمی وجود دارد ، حتی رادیوها طوری ساخته میشود كه مردم نتوانند صدای

كشورهای دیگر را بشنوند و در نتیجه یك بعدی و قالبی ، آنچنان كه

زمامداران میخواهند ، بار بیایند من اعلام میكنم كه در رژیم جمهوری اسلامی

هیچ محدودیتی برای افكار وجود ندارد و از باصطلاح كانالیزه كرده اندیشه ها

، خبر و اثر نخواهد بود همه باید آزاد باشند كه حاصل اندیشه ها و تفكرات

اصیلشان را عرضه كنند البته تذكر میدهم كه این امر سوای توطئه و ریاكاری

است توطئه ممنوع است اما عرضه اندیشه های اصیل ، آزاد

دو یا سه روز پیش با چند جوان ماركسیست صحبت میكردم .

میگفتند آقا به نظر شما این شعار كه میگویند " اتحاد ، مبارزه ، آزادی

" چه عیب دارد ؟ گفتم هیچ عیب ندارد گفتند پس این شعار ، شعار مشترك

هر دویمان باشد پرسیدم شما كه میگوئید اتحاد ، مبارزه ، آیا در مبارزه

میگوئید ، مبارزه با چه كسی ؟ آیا جز این است وقتیكه میگوئید مبارزه ،

منظورتان مبارزه با رژیم و گذشته از آن با مذهب است ؟ آیا جز اینست كه

شما شعارتان را طوری در زیر لفافه و با یك عبارت مبهم مطرح میكنید كه

مردم را ، یعنی آنهائی كه طرفدار مذهب هستند ، بتوانید زیر این لوا جمع

كنید و بعد بتدریج آنها را اغفال كنید ؟ من حاضرم این شعار را بگویم ولی

از اول صریح اعلام میكنم كه ، منظور من از مبارزه ، مبارزه علیه

امپریالیزم و كمونیزم است

این را صریح میگویم و از هیچ كس هم باكی ندارم بیائیم حرفهایمان را

صریح بزنیم شما كه به آیت الله خمینی اعتقاد ندارید و وقتی كه با هم

مینشینید ، میگوئید ما تا فلان مرحله با این مرد هستیم و بعد این چنین با

او مبارزه میكنیم ، چرا عكس او را در تظاهرات خودتان بلند میكنید ؟ چرا

دروغ میگوئید ؟ او میگوید جمهوری اسلامی و حرفش را صریح میزند شما هم

حرف خودتان را بزنید

آزادی ابراز عقیده یعنی این كه فكر خود تانرا ، یعنی آنچه را واقعا به

آن معتقد هستید بگوئید حال آنكه شما میخواهید بنام آزادی عقیده دروغ

بگوئید آنكه شما به او اعتقاد دارید لنین است بسیار خوب ، پس عكس

لنین را هم بیاورید ولی من میپرسم چرا عكس پیشوای ما را میاورید ؟ وقتی

عكس امام را میاورید در واقع میخواهید به مردم بگوئید ما راهی را میرویم

كه این رهبر میرود در صورتیكه شما می خواهید براه دیگری بروید دورغ گفتن

برای چه ؟ اغفال چرا ؟ آزادی فكر را با آزادی اغفال و آزادی منافق گری و

آزادی توطئه

كردن كه نباید اشتباه بكنیم همانطور كه ماصریح و رك و پوست كنده داریم

با شما حرف میزنیم و میگوئیم آقا رژیم حكومت ایده آل ما ، غیر از

حكومت ایده آل شماست رژیم اقتصادی ایده آل آینده ما ، غیر از رژیم

اقتصادی مطلوب شماست نظام اعتقادی و فكری ما ، جهان بینی ما ، غیر از

نظام اعتقادی و فكری و جهان بینی شماست شما نیز سخن خود را بصراحت

بگوئید ما حرفها را صریح و رك میگوئیم تا هر كس كه میخواهد از این راه

برود و هر كه نمیخواهد از راه دیگر

شما چرا حرف خودتان را رك و پوست كنده نمی زنید چرا میگوئید بیائیم

از آزادی شعار واحدی بسازیم ، حال آن كه شما در درجه اول از كلمه آزادی ،

آزادی از مذهب را قصد میكنید و ما آزادی از هر نوع اختناقی كه یكی از

آنها اختناق كمونیستی است پس آزادی كه شما میخواهید با آزادی مطلوب ما

تفاوت دارد

من به همه این دوستان غیر مسلمان اعلام میكنم ، از نظر اسلام تفكر آزاد

است ، شما هر جور كه میخواهید بیندیشید ، بیندیشید ، هر جور میخواهید

عقیده خودتان را ابراز كنید - بشرطی كه فكر واقعی خودتان باشد - ابراز

كنید ، هر طور كه میخواهید بنویسید ، بنویسید ، هیچ كس ممانعتی نخواهد

كرد

من در همین دانشكده ، چند سال پیش نامه ای نوشتم به شورای دانشكده و

درآن تذكر دادم ، یگانه دانشكده ای كه صلاحیت دارد یك كرسی را اختصاص

بدهد به ماركسیسم همین دانشكده الهیات است ولی نه اینكه ماركسیسم را

یك استاد مسلمان تدریس كند ، بلكه استادی كه واقعا ماركسیسم را شناخته

باشد و به آن مومن باشد ، و مخصوصا به خدا اعتقاد نداشته باشد میباید به

هر قیمتی شده از چنان فردی دعوت كرد تا در این دانشكده

مسائل ماركسیسم را تدریس كند بعد ما هم میائیم و حرفهایمان را میزنیم ،

منطق خودمان را میگوئیم هیچ كس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد نباید

اینگونه فكر كرد كه چون اینجا دانشكده الهیات است ، نباید در آن

ماركسیسم تدریس بشود خیر ماركسیسم باید تدریس شود ، آنهم توسط استادی

كه معتقد به ماركسیسم است فقط باید جلو دروغ و حقه بازی را گرفت یعنی

دیگر یك ماركسیست نباید تمسك به آیه قرآن بكند و بگوید فلان آیه قرآن

اشاره به فلان اصل ماركسیسم است ما با این شیوه مخالفیم این خیانت به

قرآن است

گاهی دیده میشود نوشته هائی زیر پوشش اسلامی ، افكار ماركسیستی را

تبلیغ میكنند ، این هم خیانتی بزرگ است من در مقدمه چاپ اخیر كتاب

علل گرایش به مادیگری ، به اختصار این مطلب را تذكر داده ام

چندی پیش جزوه هائی بدستم رسید درباره تفسیر قرآن من واقعا هنوز

نمی دانم نویسنده یا نویسندگان آنها آیا واقعا اغفال شده اند یا تعمد به

خرج میدهند البته احتمال میدهم كه اینها از افرادی هستند كه مرعوب و

مجذوب مسائل ماركسیستی شده اند در كتابهای این نویسندگان ، تا آنجا كه

من خوانده ام از تمام آیات قرآن برداشت ماركسیستی شده است

فی المثل قرآن می گوید : " « الذین یومنون بالغیب » " اینها در

تفسیرشان مینویسند : مقصود از غیب ، غیب انقلاب است انقلاب دو مرحله

دارد مرحله غیب و مرحله شهادت تا وقتی كه نظام امپریالیستی حاكم سرنگون

نشده است ، انقلاب باید حالت استتار داشته باشد ، مخفی و به اصطلاح غیب

باشد بعد كه رژیم عوض شد آنوقت مرحله شهادت انقلاب است مثلا ما تا

پارسال در

مرحله غیب انقلاب بودیم و امسال در مرحله شهادت انقلاب میپرسم چرا به

قرآن استناد میكنید ؟ خوب شما هم حرف واقعی خودتان را بزنید اینجا دیگر

نمیشود گفت به حكم اینكه عقیده آزاد است ، پس نباید حرفی زد و اعتراضی

كرد این به آزادی عقیده مربوط نیست ، این وسیله قرار دادن و ابزار كردن

كتاب مقدس مسلمانان است این امر اغفال و توطئه و فریب است فریب

یعنی خیانت به دیگران یعنی آزادی دیگران ، سلامت و حیثیت دیگران را

وسیله قرار دادن ، و این نمیتواند آزاد باشد

قرآن كتابی آسمانی است ، وحی مجسم است هر كسی كه بگوید در این كتاب

آسمانی معجزه ای وجود ندارد من فكر میكنم یا چیزی نمیفهمد و بی دانش

است و یا آنكه دروغ میگوید و اصلا مسلمان نیست قرآن معجزه های زیادی نقل

كرده است و این جهت در این كتاب قابل بحث نیست

از جمله مسائلی كه در قرآن طرح شده ، داستان اصحاب فیل است آنطور كه

از كتابهای تاریخ استفاده میشود و خود قرآن هم اشاره دارد ، حبشی ها به

مكه حمله میكنند تا خانه كعبه ، این معبد ابراهیمی را خراب كنند بعد

قرآن نقل میكند كه خداوند متعال مرغهائی را فرستاد ، این مرغان از كنار

دریای احمر به پرواز در آمدند و هر كدامشان یك سجیل - سنگی گلی یا گل

سنگ شده - به منقار داشتند قرآن این مرغها را ابابیل مینامد و بعضیها

میگویند ریشه این كلمه یعنی ابل با كلمه آبله یكی است به هر حال مرغها

سجیلها را به سر لشكریان حبشی فرو ریختند و لشكریان شبیه خرمن گندمی كه

ملخ به آن هجوم ببرد همگی بر زمین ریختند و هلاك شدند تا اینجای مطلب

كاملا قطعی است اما اینكه جزئیات امر چه بوده است ، آیا سربازها به

آبله و یا چیزی شبیه به آن دچار

شدند یا نه ، بدرستی معلوم نیست از طرف دیگر زمان نزول سوره فیل چهل

سال بعد از رخ دادن این واقعه در مكه بوده است و به همین خاطر بسیاری از

مردمی كه خود شاهد ماجرا بوده اند ، در زمان نزول سوره حضور داشته اند و

مسلما اگر چنین حادثه ای آنطور كه قرآن شرح میدهد واقع نشده بود ، اغلب

آن شهود كه دشمنان پیامبر بودند او را به دروغگوئی متهم میكردند و حرفش

را از اعتبار میانداختند

در تفسیر این سوره ، در این جزوه ها مینویسند ، قضیه از این قرار بوده

كه در زمان تولد پیغمبر در مكه یك گروه انقلابی زندگی میكردند كه با

استعمار جهانی در حال مبارزه بودند بعد استعمار جهانی این گروه انقلابی را

كشف كرد و برای نابود كردن آن به مكه حمله ور شد ، این گروه هم مثل مرغ

پریدند و لشكریان استعمار را تار و مار كردند بعد نویسنده تفسیر مینویسد

، اینكه چنین موضوع در هیچ تاریخی نوشته نشده است بما ربطی ندارد ما كه

نمی توانیم به خاطر اینكه موضوع در هیچ كجا به این شكل ضبط نشده از حرف

خودمان برگردیم

روشن است كه چنین برداشتی از قرآن درست نیست من به این برادران

نصیحت میكنم ، اندرز میدهم ، كه اگر شما میبینید افرادی در تفسیر آیات

احتیاط را حتی به حد وسواس رسانده اند - كه البته من در این جهت موافق

نیستم - روی حسابهائی است كه پیش خودشان دارند و نمی خواهند نسنجیده هر

چه كه دلشان میخواهد بنام آیات قرآن بنویسند اما در مقابل این عده ، راه

افراط را هم نباید در پیش گرفت اسلام میگوید همه جهان با همه قوانینش و

با همه اجزائش از سنگ گرفته تا باد و آب و مرغ و ماهی و همه و همه در

تسخیر اراده حق قرار دارند و بمنزله

جنود الهی به حساب میایند كافی است اراده ای تعلق بگیرد تا این باد

بصورت لشكری در آید و یا . . .

جمله ذرات زمین و آسمان

لشكر حقند گاه امتحان

اگر خدا بخواهد اوضاع عالم را هر جور كه اراده كرده است تغییر می دهد

اما متاسفانه صاحبان این افكار نمی خواهند زیر بار این حقایق بروند

میگویند چون ماده و مادیات استقرار بالذات دارند پس امكان ندارد كه از

مسیر خود خارج بشوند این است كه میایند و آیات قرآن را اینچنین تفسیر

میكنند من صریحا اعلام خطر میكنم كه نشر چنین افكاری خدمت به اسلام نیست

، خدمت به استعمار است

در دنباله عرایضم لازمست توضیحی هم درباره حكومت اسلامی آینده ایران

عرض كنم همانطوریكه رهبر و امام ما مكرر گفته اند ( 1 ) در حكومت اسلامی

احزاب آزادند ، هر حزبی اگر عقیده غیر اسلامی هم دارد ، آزاد است اما ما

اجازه توطئه گری و فریب كاری نمی دهیم

احزاب و افراد در حدی كه عقیده خودشان را صریحا میگویند ، و با منطق

خود به جنگ منطق ما میایند ، آنها را میپذیریم اما اگر بخواهند در زیر

لوای اسلام ، افكار و عقاید خودشان را بگویند ما حق داریم كه از اسلام

خودمان دفاع كنیم و بگوئیم اسلام چنین چیزی نمی گوید حق داریم بگوئیم بنام

اسلام اینكار را نكنید چنین آزادی بحث و گفتگوئی را گمان نمی كنم در جائی دیگر نظیری بتوان برایش پیدا كرد شما كی در تاریخ عالم دیده اید كه در

مملكتی كه همه مردمش احساسات مذهبی دارند به غیر مذهبی ها آن اندازه

آزادی بدهند كه بیایند در مسجد پیامبر یا در مكه بنشینند و حرف خودشان

را آنطور كه دلشان میخواهد بزنند ، خدا را انكار كنند ، منكر پیامبری

شوند ، نماز و حج و را رد كنند و بگویند ما اینها را قبول نداریم ، اما

معتقدان مذهب با نهایت احترام با آنها برخورد كنند

در تاریخ اسلام از این نمونه های درخشان فراوان میبینیم و بدلیل همین

آزادیها بود كه اسلام توانست باقی بماند اگر در صدر اسلام در جواب كسیكه

میامد و میگفت من خدا را قبول ندارم ، میگفتند بزنید و بكشید ، امروز

دیگر اسلامی وجود نداشت اسلام باین دلیل باقیمانده كه با شجاعت و با

صراحت با افكار مختلف مواجه شده است

داستان مفضل را همه شما شنیده اید مفضل یكی از اصحاب امام صادق ( ع )

بود روزی در مسجد پیامبر نماز میگذاشت ، در این وقت دو نفر مادی مسلك

هم وارد شدند و در كنار او شروع كردند به صحبت كردن بطوری كه او صدای

آنها را میشنید آنها در ضمن صحبت هایشان مسئله پیغمبر را مطرح كردند و

گفتند مرد نابغه ای بوده كه میخواسته تحولی در جامعه اش ایجاد بكند ،

فكر كرده كه بهترین راه تحول اینست كه از راه مذهب وارد شود البته خود

او به خدا و روز قیامت اعتقاد نداشته است ولی از مذهب بعنوان یك

ابزار استفاده كرده مفضل شروع كرد به پرخاش كردن به آنها گفتند اول بگو

از كدام گروه و از اتباع چه كسی هستی ؟ اگر از پیروان امام جعفر صادق

هستی باید بدانی كه ما ، در حضور او این حرفها و بالاتر از اینها را مطرح

میكنیم و او نه تنها عصبانی

نمیشود ، بلكه همه حرفهایمان را با متانت گوش می دهد و در انتها پاسخ

همه آنها را با استدلال بیان می كند و خطاهای آنها را نشان میدهد

این چنین بوده كه اسلام توانسته است باقی بماند شما فكر میكنید در طول

تاریخ اسلام ، حرفها و ایرادات مادیین را چه كسی منعكس كرده و نگاهداشته

است ؟ خود مادیین ؟ نه ، بروید مطالعه كنید ببینید كه حرفهای مادیین را

فقط علمای مذهبی نگاهداشته اند یعنی آنها زمانی این حرفها را به مذهبیها

عرضه كرده اند و علمای مذهبی نیز با آنها به مباحثه برخاسته اند و بعد آن

افكار را در كتابهای خودشان ضبط كرده اند تمام این حرفها به خاطر ورود در

كتاب علمای مذهبی تا به زمان ما باقی مانده است و الا آثار خود آنها

اغلب از بین رفته و یا در دسترس نیست

شما بعنوان نمونه ، احتجاجات طبرسی و یا احتجاجات بحار را ببینید كه

تا چه اندازه ایرادات و ادعاهای این گروه را در خود منعكس كرده اند در

آینده هم اسلام ، فقط و فقط با مواجهه صریح و شجاعانه با عقاید و افكار

مختلف است كه میتواند به حیات خود ادامه دهد من به جوانان و طرفداران

اسلام هشدار میدهم كه خیال نكنند راه حفظ معتقدات اسلامی ، جلوگیری از

ابراز عقیده دیگران است از اسلام فقط با یك نیرو میشود پاسداری كرد و آن

علم است و آزادی دادن به افكار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها

متاسفم كه فرصت بیشتری برای ادامه صحبت ندارم ، در عین حال این عذر

را هم دارم كه از قبل موضوع خاصی را پیش بینی نكرده بودم در هر حال

امیدوارم این دانشكده در انجام رسالت خودش موفق باشد و نه فقط این

دانشكده ، كه تمام قشرها و

طبقات مختلف مردم متعهد

نهضت ما در جهان انعكاس عظیمی پیدا كرده است . در دنیا میگویند

راهپیمائیهائیكه این روزها در ایران صورت میگیرد ، در تاریخ جهان

بیسابقه است این استقبالیكه روز جمعه ( 1 ) پیش بینی میشود ، شاید در

دنیا نظیر نداشته باشد

برادران ، من از شما میپرسم چه نیروئی میتواند از سی و پنج میلیون

جمعیت یك كشور ، اقلا سی میلیون نفر آنها را واقعا انقلابی كند ؟

آنهائیكه تاریخ انقلابهای دنیا را خوانده اند میدانند هیچ انقلابی از جهت

گستردگی و شمول بپای انقلاب ایران نمیرسد

شما بعنوان یك نمونه ، ملاحظه كنید این برادران خلبان را شاید كمتر كسی

تصور میكرد كه احساسات و اعتقادات مذهبی در بطن روح این گروه ، اینقدر

قوی و نیرومند است اینها در میان تعجب همه ، از سر ایمان و اعتقاد

اعتصاب میكنند و زیر بار هیچ قدرتی و هیچ تهدیدی هم نمیروند اما وقتیكه

صحبت از آمدن امام است ، داوطلب میشوند امام را بیاورند دستگاه

مخالفت میكند ، تهدید میكند ، از قراریكه خودشان نقل میكردند ، از طرف

دولت به آنها هشدار میدهند كه شما هیچ ستمی ندارید و اگر بخواهید بروید

با راكت شما را میزنیم و نابودتان میكنیم میگویند با همه اینها ما حركت

میكنیم ما میرویم ، شما هر كاری كه میخواهید بكنید ناچار دستگاه عقب

نشینی میكند و اجازه میدهد یك خط را در میان تمام خطوط هوائی بازگشائی

كنند و خلبانان اسم این خط را هم گذاشتند پرواز انقلاب ، چه اسم زیبائی

كجایند آنهائیكه میگویند مذهب فقط مال پیرمردها و پیر -

زنها و جنوب شهری هاست نهضتی كه روستائی و شهری ، كارگر و كشاورز ،

دانشجو و استاد ، وكیل و كارمند ، همه و همه در آن شركت دارند اساسا غیر

از مذهب و آن هم مذهبی مانند اسلام ، كدام نیرو میتواند اینچنین انقلابی

را بوجود بیاورد ؟

من بتدریج این امید در دلم زنده میشود كه این انقلاب به ایران محدود

نمیماند ، هفت صد میلیون میلیون مسلمان را در بر خواهد گرفت و چه

افتخاری برای ایران خواهد بود كه یك انقلاب اسلامی از ایران شروع بشود و

تمام كشورهای اسلامی را زیر نفوذ خودش بگیرد ، كه مطمئنا خواهد گرفت

از قراری كه به من اطلاع داده اند چند روز پیش ، كارتر به آیت الله

خمینی راجع به بختیار اخطار كرد كه هر دو ابرقدرت بر روی این دولت

توافق دارند و شما حساب كار خودتان را بكنید اما این مرد بزرگ اعتنائی

باین تهدید نكرد

من كه قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل كرده ام ، باز

وقتیكه در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم ، چیزهائی

از روحیه او درك كردم كه نه فقط بر حیرت من ، بلكه بر ایمانم نیز اضافه

كرد وقتی برگشتم ، دوستانم پرسیدند چه دیدی ؟ گفتم چهار تا " آمن "

دیدم

آمن بهدفه ، بهدفش ایمان دارد دنیا اگر جمع بشود نمیتواند او را از

هدفش منصرف كند

آمن بسبیله ، براهیكه انتخاب كرده ایمان دارد امكان ندارد بتوان او را

از این راه منصرف كرد شبیه همان ایمانیكه پیغمبر بهدفش و براهش داشت

آمن بقوله ، در میان همه رفقا و دوستانیكه سراغ دارم احدی مثل ایشان به

روحیه مردم ایران ایمان ندارد بایشان نصحیت

میكنند كه آقا كمی یواشتر ، مردم دارند سرد میشوند ، مردم دارند از پای

در میایند ، می گوید نه مردم اینجور نیستند كه شما میگوئید من مردم را

بهتر میشناسم و ما همگی میبینیم كه روز به روز صحت سخن ایشان بیشتر

آشكار میشود

و بالاخره بالاتر از همه آمن بربه ، در یك جلسه خصوصی ایشان بمن میگفت

فلانی این ما نیستیم كه چنین میكنیم من دست خدا را بوضوح حس میكنم

آدمیكه دست خدا و عنایت خدا را حس میكند و در راه خدا قدم بر میدارد ،

خدا هم بمصداق « ان تنصروا الله ینصركم »بر نصرت او اضافه میكند یا

آنچنان كه در داستان اصحاب كهف مطرح میشود ، قرآن می گوید آنها

جوانمردانی بودند كه به پروردگارشان ایمان آوردند و باو اعتماد و تكیه

كردند ، خدا هم بر ایمانشان افزود ( 1 ) آنها برای خدا قیام كردند و خدا

هم دلهای آنها را محكم كرد ( 2 )

این چنین هدایت و تاییدی را من بوضوح در این مرد میبینم او برای خدا

قیام كرده و خدای متعال هم قلبی قوی باو عنایت كرده است كه اصلا تزلزل و

ترس در آن راه ندارد اطباء فرانسه كه اخیرا این پیرمرد هشتاد و چند ساله

را كه لااقل پانزده سال است دچار جنگ اعصاب و ناراحتی روحی است و

اخیرا هم جوانی آنچنان برومند را از دست داده ، معاینه كردند ، نظر

دادند قلب او نظیر قلب یك جوان بیست ساله است او كه در راه خدا قدم

برداشته آنچه را قرآن وعده داده است به تجربه دریافته .

قرآن وعده داده است كه برای خدا قیام كنید ، برای خدا

2 - و ربطنا علی قلوبهم اذ قاموا فقالوا ربنا رب السموات و الارض

عمل كنید ، آن وقت عنایت خدا را میبینید اگر توی خانه ات بنشینی خدا

را نمیبینی اگر ساكت باشی ، عنایت خدا را نمیبینی برای خدا حركت كن

آنوقت است كه خدا را و عنایت او را میبینی آدمی كه بامید خدا و برای

خدا حركت كرده ، از تهدید آمریكا ، حتی اگر شوروی را هم ضمیمه اش كنند

، هیچ ترسی بدل راه نخواهد داد در مورد این مرد بزرگ یكی دیگر از

خصوصیاتش را بگویم ، شاید شما باورتان نشود این مردی كه روزها مینشیند و

این اعلامیه های آتشین را میدهد ، سحرها اقلا یك ساعت با خدای خودش راز

و نیاز میكند و آنچنان اشك هائی میریزد كه باورش مشكل است

این مرد درست نمونه علی ( ع ) است درباره علی گفته اند كه در میدان

جنگ به روی دشمن لبخند میزند و در محراب عبادت از شدت زاری بیهوش

میشود و ما نمونه او را در این مرد میبینیم

امیدوارم خدا باین رهبر عمر طولانی و توفیق خدمت عنایت بفرماید و بهمه

ما نیز توفیق بدهد كه پاسدار منطقی اسلام باشیم

والسلام

سخنرانی در مسجد الجواد

تذكر :

این مقاله مجموعه چند سخنرانی استاد شهید در مسجد الجواد است كه در

فروردین ماه پنجاه و هشت ایراد گردید و از جمله آخرین كنفرانسهای عمومی

آن مرحوم به حساب می آید از آنجا كه پاره ای از نكات طرح شده در این

مجموعه گفتار ، با آنچه كه ایشان در مسجد فرشته بیان كرده اند ، مشترك

بوده است ، لذا مواردی را كه در سخنرانیهای مسجد فرشته ذكر گردیده

بصورت پاورقی به این مقاله اضافه كرده ایم